کد مطلب:152105 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:309

به سر و سینه زدن حضرت بقیة الله با سر و پای برهنه
این قضیه توسط آقای سید حسن ابطحی بیان شده است:

شاید بعضی از بی خردان متوجه اهمیت عزاداری حضرت سیدالشهداء علیه السلام نشوند و ندانند كه دهها حدیث در اهمیت عزاداری برای حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام رسیده است و حتی تمام علما و مراجع تقلید به آن مبادرت می كرده اند و یكی از وسائل تشرف به محضر حضرت بقیة الله روحی فداه را گریه ی بر حضرت سید الشهداء علیه السلام می دانسته اند.

در سال هزار و سیصد و سی و سه كه برای تحصیل به نجف اشرف مشرف بودم؛ با جمعی از علمای اعلام پیاده به كربلا می رفتم. در بین راه به محلی به نام طویریج -


كه با كربلای معلا بیشتر از چهار فرسخ فاصله نداشت - رسیدیم. در آنجا یكی از علمای بزرگ به من گفت:

روز عاشورا دسته های سینه زن از اینجا به كربلا حركت می كنند و جمعی از علما و حتی بعضی از مراجع به آنها ملحق می شوند و با آنها سینه می زنند. سپس آن عالم بزرگ به من گفت: روز عاشورایی بود كه همراه با دسته ی طویریج به سوی كربلا می رفتیم، در میان سینه زنان یكی از مراجع تقلید فعلی كه آن وقت از علمای بزرگ اهل معنی محسوب می شد؛ با كمال اخلاص و اشك جاری مشغول سینه زدن بود. من از آن عالم بزرگ سئوال كردم كه شما به چه دلیل این كار را انجام می دهید؟

فرمود: مرحوم علامه سید بحرالعلوم قدس سره روز عاشورائی با عده ای از طلاب از كربلا به استقبال دسته ی سینه زنی طویریج می روند، ناگهان طلاب می بینند مرحوم سید بحرالعلوم با آن عظمت و مقام شامخ علمی، عمامه و عبا و قبا و عصا را كنار انداخت و مثل سایر سینه زنها لخت شده و خود را میان عزاداران و سینه زنان انداخت و به سر و سینه می زند.

طلابی كه با معظم له به استقبال آمده بودند؛ هر چه می كنند، كه مانع از آن همه احساس پاك و ابراز محبت بشوند، مؤثر واقع نمی گردد. بالاخره عده ای از طلاب برای حفظ سید بحرالعلوم ایشانرا می گیرند، كه مبادا زیر دست و پا بیفتد و ناراحت شود، تا اینكه بعد از اتمام برنامه ی سینه زنی، بعضی از خواص از آن بزرگوار می پرسند: چگونه شد كه شما بی اختیار وارد دسته ی سینه زنی شدید و آن گونه به عزاداری مشغول شدید؟

مرحوم سید فرمود: وقتی به دسته ی سینه زنی رسیدم، دیدم حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف با سر و پای برهنه میان سینه زنها به سر و سینه می زنند و گریه


می كنند! من نتوانستم طاقت بیاورم، لذا از خود بی خود شدم و در خدمت آن حضرت به سینه زنی و عزاداری مشغول شدم. [1] .


[1] كرامات الحسينيه ج 2، ص 214 - ملاقات با امام زمان ج 2، ص 318.